مورخان تصریح کرده اند که سپاهیان ایران برای نخستین بار در این جنگ تفنگ به
کار بردند . و چون شاه تأثیر سلاح آتشین را از نزدیک دریافت دستور داد همه آنان را
به تفنگ مسلح و مجهز کنند .
برای این که از اقوال مورخان و محققان چیزی و گرچه مهم نباشد ناگفته نماند ،
عقیده مؤلفان ارمنی را نیز می آورم . آنان گفته اند : تبریز از جمله شهرهای بسیار
کهن آسیاست ، و در زمانهای قدیم شاهستان یعنی پایتخت نامیده می شده . از پادشاهان
ارمنستان یکی به نام کسروئس (cosroes) این نام را به تبریز که در زبان ادبی ارمنستان
به معنی جایگاه انتقامجویی است ، تغییر داد . زیرا او پادشاه ایران را که برادر وی
را کشته بود در این شهر شکست داد .
ایالت تبریز بزرگ ترین
و مهم ترین ایالات ایران است ، به همین جهت لایق ترین و مهم ترین افراد به حکومت
این ایالت منصوب می شوند . از این شهر هر سال در حدود سی هزار تومان که معادل یک
میلیون و سیصد و پنجاه هزار لیور است عاید می شود . البته درآمدهای جنسی و غیر
رسمی که به طور کلی در حکومتهای آسیایی به دست می آید ، و مقدار آن نیز زیاد است
عایدی رسمی به حساب نیامده است .
حاکم تبریز به عنوان عالی و ممتاز
"بیگلربیگی " خطاب می شود ، و همیشه سه هزار سوار
زیر فرمان دارد ، و
حکام و خانهای شهرهای قارص ، اورمیه ، مراغه ، اردبیل و بیست سلطان
که روی هم پانزده هزار
سپاهی زیر فرمان دارند همه فرمانبر وی اند .
در تبریز دو تن از
کشیشان به پیشبازم آمدند،و مرا در محلی که برای اقامت و پذیرایی مسافران آماده
دارند فرود آوردند . از ایشان خواهش کردم مدت پانزده روز خبر آمدن مرا به کسی
نگویند . زیرا می خواستم در این مدت همچنان که محمولاتم را هنگام ورود به مینگرلی
کاملا" مرتب و منظم کرده بودم ، در این جا نیز نظم و ترتیب بدهم ، و چیزهایی
را که برای شاه آورده بودم چنان ردیف و مرتب کنم که به هنگام لازم بتوانم یکایک را
به معرض تماشای شاهنشاه بگذارم . اما دیری نگذشت که بسیاری از مردم آگاه شدند و
میرزاطاهر پسر تحصیلدار کل ایالت که در آن زمان در غیاب پدرش وظایف وی را انجام می
داد ، کسی را نزد رئیس گروه مبلغان فرستاد و پیغام داد از این که وی را از ورود
اروپاییانی که به خانه خود پذیرفته هند آگاه نکرده اند متعجب شده است . اسقف برای
پوزش طلبی از قصورش نزد وی رفت ، از طرف من به وی گفت : چون تازه آمدم و هنوز خود
را برای بیرون رفتن آماده نکرده ام خدمت نرسیده ام ، و البته چند روز دیگر پس از
این که فی الجمله به وضع خود سر و صورتی دادم برای عرض سلام خدمت می رسم .
روز بیست و سوم آقای میرزاطاهر
که در سفر اولم با او آشنا شده بودم ، همراه پسر خان گنجه به دیدنم آمد ، وی با
محبت و مهربانی زیاد مدت دو ساعت درباره اخبار و اوضاع اروپا خاصه پیشرفت علم و
صنعت در آن قاره مطالبی از من پرسید . از آن پس مدتی با خوشحالی و مسرت از
دولتمندی و مقامات مهم افراد خانواده خود ، و وظایف خطیری که به برادرش سپرده شده
صحبت کرد و گفت او ارشد سه برادر جوان ترش می باشد و همه تأهل اختیار کرده اند .
ابراهیم پدر میرزاطاهر چنان که اشاره شد محصل کل مالیات در سراسر آذربایجان بود .
همان کسی بود که در کتاب تاجگذاری شاه سلیمان بارها از او یاد و خبرهایی از وی درج
شده است .
بقیه در ادامه مطلب
موضوع : عکس ، فیلـم,
تاریخچه,
برچسب ها : ,
ادامه مطلب